روزنوشت های یک به ظاهر مهندس کامپیوتر: قلعه سحر آمیز خیلی متفاوت تر از دو سال پیش
قصد عزیمت کردیم به سمت قلعه سحر آمیز (همون قلعه مذکور) در هنگام ورود دو مرد هیکلی رو مشاهده کردیم که تا چشمشون به ما افتاد گفتن: "بچه ها برید با خانواده بیایید" و ما دست از پا دراز تر برگشتیم به سمت شهربازی شماره یک...! مسیری رو که حدوداً 2 ساعت از منزل تا اونجا در راه بودیم ناکام برگشتیم;)
ادامه مطلب...