با تو زنده ام
با تو زنده ام
هنوز زنده ام
با تو زنده ام
خيال هايم را اگر پاي چشمهايت بگذارم
تو گريه نمي ماند که به شانه هايم خواهي ريخت هنوز زنده ام فقط براي تو حرفهايم مفهوم تو را دوست داشتن است باورت را اگر به دوست داشتنم اضافه کني شبي نمي ماند که ستاره هايش را نشمرده باشم و تو ماه بانوي من در زيباترين دل يک عاشق به انعکاس نقش بسته اي تو را براي ابد براي خودت و نفسهايم را براي حضورت نذر کرده ام هنوز زنده ام با تو زنده ام دلتنگيهايم کوه شده اند بي قراري هايم ديگر از اين دنيا بزرگتر شده اند فقط به اندازه تو قد مي دهد اوج مي گيرد و تپش هاي قلبم براي بودنت حضورت گريبان گير من شده اند تو هم که نخواهي باور کني چه بگويم که هنوز زنده ام با تو زنده ام همين که تو هستي و من با خيال هاي تو خودم را نميشناسم تو را آروزي سلامتي و من خاک پاي تو بگذار زير پايت از حضورت زنده باشم. عبداله محمدزاده سامانلو کتاب از من تا ماه یک اشاره فاصله ست
ادامه مطلب...