مرا تا باشد اين درد نهاني ترا جويم كه درمانم تو داني
مرا تا باشد اين درد نهاني ترا جويم كه درمانم تو داني
الهي ، اگر از دنيا مرا نصيبي است ، به بيگانگان دادم
و اگر از عقبي مرا ذخيره اي است ، به مومنان دادم ، در دنيا مرا ياد تو بس
الهي ، در سر آب دارم ، در دل آتش ، در باطن ناز دارم ، در ظاهر خواهش ، در دريايي نشستم كه آن را كران نيست ، به جان من دردي است كه آن را درمان نيست ، ديد من بر چيزي آمد كه وصف آن را زبان نيست ، خصمان گويند كاين سخن زيبا نيست ، خورشيد نه مجرم ، ار كسي بينا نيست !!
الهي ، وسيلت به تو هم تويي ، اول تو بودي و آخر تويي ، همه تويي و بس ، باقي هوس
خدايا ، نه شناخت ترا توان ، نه ثناي ترا كران ، نه درياي جلال و كبريايي ترا كران ، پس ترا مدح و ثناي چون توان
ادامه مطلب...